فهرست مطالب
حتی غیر قابل درک ترین مشکلات نیز راه حل دارند – یا حداقل میتوان نتایج بهتری نسبت به دست آورد های کنونی را یافت! در این مطلب نحوه شکستن قفل ها توسط بهترین حل کننده های مشکلات آمده است.
مهارت حل مسئله اکتسابی است. این حقیقتی است که پس از دههها حل مشکل با رهبران بخشهای تجاری، غیرانتفاعی و سیاستگذاری به دست آمده است. رهبران یاد می گیرند که یک طرز فکر باز و کنجکاو را اتخاذ کنند و به یک فرآیند سیستماتیک برای رفع حتی غیرقابل فهم ترین مشکلات پایبند باشند. آنها تحت هر شرایطی حل کننده مشکلات فوق العاده ای هستند. و زمانی که شرایط عدم اطمینان در اوج است، در بهترین حالت خود قرار دارند.
شش رویکرد محکم حل مساله زمینه موفقیت آنها را تشکیل می دهند:
- کنجکاو بودن در مورد هر عنصر از مشکل.
- کمالگرا نبودن، با ظرفیت بالا در برابر ابهامات.
- داشتن دیدگاه “چشم سنجاقک” از جهان، برای دیدن از طریق عدسی های متعدد!
- زیر نظر داشتن رفتارهای تصادفی و آزمایش بی وقفه.
- بهره برداری از هوش جمعی، اذعان به اینکه باهوش ترین افراد دنیا الزاما در اتاق نیستند!
- تمرین “نمایش و گفتار” زیرا داستان سرایی باعث عمل می شود (نمایش).
۱. همیشه کنجکاو باشید
همانطور که هر پدر و مادری میداند، بچههای چهار ساله سوالکنندههای بیوقفه هستند. به “چرا”های بی پایانی فکر کنید که کودکان کوچک را بسیار لذت بخش و بی امان می کند. برای افراد بسیار جوان، همه چیز جدید و به شدت نامشخص است. آنها در یک ماموریت اکتشافی هستند و مصمم به کشف ناشناخته ها هستند. و آنها در این زمینه عالیاند. دلیل وجود قفسه های بلند و سیستم های قفل کودک همین کنجکاوی های بی وقفه است!
هنگامی که با عدم اطمینان شدید روبرو شدید، کودک چهار ساله خود را به یاد بیاورید یا کودک چهار ساله را در درون خود هدایت کنید. بی وقفه بپرسید: “چرا اینطور است؟” متأسفانه، جایی بین پیش دبستانی و اتاق هیئت مدیره، ما تمایل داریم که از سوال کردن خودداری کنیم. مغز ما تعداد انبوهی از نقاط داده را با تحمیل الگوهایی که در گذشته برای ما و دیگر انسانها کارآمد بوده است، درک میکند. به همین دلیل است که یک تکنیک ساده که ارزش به کارگیری در همان مرحله ابتدای حل مسئله را دارد، صرفاً مکث کردن و پرسیدن این است که چرا شرایط یا مفروضات چنین هستند. این پرسش را تا زمانی که به ریشه مشکل برسید ادامه دهید.
سوگیریهای طبیعی و متداول انسان در تصمیمگیری، از جمله سوگیریهای تأیید، دسترسی و لنگر انداختن، اغلب باعث میشود که ما دامنه راهحلها را خیلی زود محدود کنیم.در صورتیکه راهحلهای بهتر و خلاقانهتر از کنجکاوی در مورد طیف گستردهتر پاسخهای بالقوه به دست میآیند.
یک پیشنهاد ساده برای ایجاد کنجکاوی بیشتر در حل مسائل تیمی این است که یک علامت سوال در پشت فرضیه های اولیه یا پاسخ های اولیه خود قرار دهید. این اقدام کوچک به طرز شگفتآوری قدرتمند است: در واقع ما را به نگاه به مسیرهای متنوع برای رسیدن به راهحل تشویق میکند و تمرکز را به درستی روی جمعآوری شواهد قرار میدهد. اگر با جلساتی مانند (فرضیه/ضد فرضیه) یا (تیم قرمز/تیم آبی) آشنایی داشته باشید، میدانید که در این جلسات شما یک گروه را به تیمهای مخالف تقسیم میکنید که در برابر پاسخهای زود هنگام بحث و مخالفت میکنند – معمولاً در تقابل با نتیجهگیریهای سنتیتر که احتمالاً از یک الگوی مرسوم ناشی میشوند. چرا این راه حل خوب است؟ چرا اون یکی نه؟ ما دریافتیم که نتایج بهتر از پذیرش عدم اطمینان حاصل می شود. کنجکاوی موتور خلاقیت است.
۲. ابهام را تحمل کنید – و فروتن باشید!
هنگامی که به حل کنندگان مشکل فکر میکنیم، بسیاری از ما تمایل داریم یک مهندس متین و باهوش را تصور کنیم. ممکن است مغز متفکری را تصور کنیم که می داند چه کار می کند و هدفمند با یک مشکل برخورد می کند. با این حال، واقعیت این است که اکثر حل کنندگان خوب مسائل آزمون و خطای زیادی دارند. بیشتر شبیه تصادفی بودن در بازی است تا دقت در برنامه ریزی خطی! ما فرضیههایی را در نظر میگیریم، به دادهها تبدیل میکنیم، و سپس حدس اولیهمان را برای پاسخ، بررسی و اصلاح میکنیم (یا دور میزنیم). این بیش از هر چیز مستلزم پذیرش نقص و تحمل ابهام – و احساس احتمالات مانند یک قمارباز است.
دنیای واقعی به شدت نامطمئن است. واقعیت به عنوان محصول پیچیده رویدادهای تصادفی و واکنش های انسانی آشکار می شود. تأثیر کووید-19 تنها یک مثال است: ما به اثرات بهداشتی و اقتصادی این بیماری و تعاملات پیچیده آنها، تقریباً بدون هیچ دانش قبلی، پرداختیم. ما باید با تخمین احتمالات راحت باشیم تا تصمیمات خوبی بگیریم، حتی زمانی که این حدس ها ناقص هستند. متأسفانه، ما شواهد زیادی داریم که نشان میدهد انسانها آماردانان شهودی خوبی نیستند. حدس های مبتنی بر غریزه می تواند بسیار اشتباه باشد. به همین دلیل است که یکی از کلیدهای کار در محیط های نامطمئن، فروتنی است، که اریک آنگنر آن را این گونه تعریف می کند: «درک دانش ما همیشه موقت و ناقص است – و ممکن است در پرتو شواهد جدید نیاز به تجدید نظر داشته باشد».
تحقیقات اخیر نشان میدهد که وقتی به احتمالات فکر میکنیم، بهتر میتوانیم مشکلات را حل کنیم. برای مثال، وقتی سازمان تحقیقات علمی و صنعتی مشترک المنافع استرالیا (CSIRO) صاحب امتیاز اصلی پروتکل اینترنت بیسیم بود، به دنبال حق امتیاز از شرکت های بزرگ بود که در ابتدا با آن مخالفت شد. CSIRO شرط میبندد که میتواند برای حفاظت از مالکیت معنوی خود به دادگاه مراجعه کند، زیرا تخمین میزند که با توجه به هزینههای قانونی و بازده احتمالی، برای این شرطبندی به شانس موفقیت فقط ۱۰ درصد نیاز دارد. با انتخاب ضعیفترین ناقضان IP و انتخاب یک حوزه قضایی که به نفع شاکیان باشد، شانس خود را بهبود بخشید. این تفکر احتمالی نتیجه داد و در نهایت منجر به تسویه حساب با CSIRO بیش از 500 میلیون دلار شد. تحمل ابهام و تمایل به بازی کردن با شانس به سازمان کمک کرد راه خود را به سمت یک راه حل خوب سوق دهد.
برای پذیرش عدم کمالگرایی با فروتنی، با به چالش کشیدن راه حل هایی که حاکی از قطعیت هستند، شروع کنید. شما می توانید با پرسیدن سوالاتی مانند “چه چیزی را باید باور کنیم تا این موضوع حقیقت داشته باشد؟” این پرسش فرضیات ضمنی در مورد احتمالات را به سطح بالا میآورد و ارزیابی گزینهها را آسانتر میکند. وقتی عدم قطعیت زیاد است، ببینید آیا میتوانید حرکتهای کوچکی انجام دهید یا اطلاعاتی را با هزینه معقول به دست آورید تا در مجموعه راهحلها قرار بگیرید. دانش کامل به ویژه برای مشکلات پیچیده تجاری و اجتماعی کم است. در آغوش گرفتن نقص می تواند منجر به حل موثرتر مشکل شود.این روش عملاً در شرایط عدم اطمینان بالا، مانند شروع یک فرآیند حل مشکل یا در زمان های اضطراری، ضروری است.